بگذار از اینجا شروع کنم
دوست دارم زنده بمانم اما ...
نمیتوانم به قلبم بگویم همیشه درست و با همین صدای همیشگی بتپد .
نمیتوانم به بدنم دستور بدهم که از همین لحظه متوقف شود و جوان بماند .
نمیتوانم به کلیه هایم بگویم حق ندارند سنگ ساز شوند و دردسر ساز .
نمیتوانم به غذاهایی که عاشقانه دوستشان میدارم ، بگویم لطفا ضرر نداشته باشید .
من و هیچ کس در این دنیا نمیتواند مرا از مرگ نجات دهد .
ولی شاید بتوان مرگ را تجربه کرد و دور زد و زنده ماند .
مثلا میتوانی آتش نشان باشی ؛ بروی درون آتش ، آوار بر سرت خراب شود
و آن هایی که اهل شنفتن اند تو را از زیر آوار داغ پلاسکو بشنوند که فریاد میزنی :
"من زنده نیستم اما زنده خواهم ماند ."
[ سه شنبه 95/11/5 ] [ 10:47 عصر ] [ پوریا ]