بسم الله الرحمن الرحیم
همه ما دو حیات داریم ، حیاتی قبل از مرگ و حیاتی بعد از مرگ .
اگر چه شاید نقد بسیار وارد باشد بر این که عاشقانه همدیگر را در روز های قبل از مرگ دوست نمی داریم .
اما نقد هایی که بر ما به خاطر دوست داشتن یک انسان بعد از مرگش می شود ، منصفانه نیست . غریبی انسان را پس از مرگ بر روی زمین تصور کنید . روح گویی غریبانه بدن را ترک میکند ، به جایی نا شناخته ، یک نگاهش بر روی زمین است و نگاه دیگرش به آنچه برای اولین بار تجربه می کند . شاید هم با غریبی تمام به جسد خود خیره شده است و می پرسد یعنی تمام شد ؟
حال باید چه کنیم ؟ باید پاسخ نگاه او بر زمین و پرسش های بسیارش را با رها کردن بدنی که سالیانی با او زندگی کرده است بپردازیم .
بهتر نیست دورِ تابوتش را بگیریم ، اشهد ان لا اله الا الله برایش بخوانیم . و او را با آرامشی بیشتر رهسپار دیاری غریب بکنیم .
بر فرض که در زندگی بنا به هر دلیلی با او کدورت داشته ایم ، اصلا ً با او بد بوده ایم و از او متنفر ، آیا نمی شود با کم کردن غریبی روحش در این سفر کمی جبران بی وفایی مان در دنیا را کرده باشیم ؟!
*نوشته ای که آنطور که میخواستم در نیامد و حتی در زمان خود نوشته نشد *
[ پنج شنبه 95/4/17 ] [ 3:17 عصر ] [ پوریا ]