به نام خداوند عشق
تق ....
تق ....
تق....
- اون پنجره چرا صدا میده گلاب ؟!
- نمیدونم آقا جون ، الان میرم نگاه میکنم
قیژژژژژژ
-اینجا چیزی نیست آقا جون
- منم گلاب خانم .
- عه آقا عباس شمایید ؟!
-شیییش ... آقا جونت نفهمه ! آروم تر !
- گلاب چیه دم پنجره ؟!
-عععععع هیچی اقا جون ، پرندست ، الان براشون دونه میریزم ، هوا سرده ، غذا پیدا نمیکنن .
- باشه بابا جون ، کار خوبی میکنی .
- عباس آقا اینجا برا چی اومدین ؟!
- گلاب خانم دلم براتون تنگ شده بود .
-( اخم گلاب ) عباس آقا ما هنوز با هم محرم نیستیما !
- مگه من چی گفتم ؟! بیا برو شهر ببین شهریا ....
- عباس آقا ملت هر گناهی بخوان بکنن ما که نباید ...
- باشه بابا ، چرا صدات رو میبری بالا !
- گلاب با کی حرف میزنی ؟!
- با هیچکی آقا جون ، با پرنده ها !
- دختر جان با اون زبون نفهم ها حرف نزن ! پس فردا میگن دختر مش هاشم دیوانست !
- چشم آقا جون
- به حق چیز های ندیده !
- گلاب خانم ، من غلط کردم
- ( اخم همراه با ناز گلاب ) اینجوری نگید آقا عباس ناراحت میشم
- ( لبخند شهریِ عباس ! ) باشه گلاب خانم ، لطفاً تا یه ساعت دیگه بیاین پشت همون درخت بزرگه
- چجوری بیام اخه ؟!
- بیاین دیگه تو رو خدا ، یه جوری بیاین ، میخوام از شهر براتون بگم
- باشه ، ببینم چی میشه
- خدافظ گلاب خانم .
-خدافظ آقا عباس
( یکساعت بعد ، پشت درخت گردو )
عباس آقا شهر خیلی قشنگ شده بود ؟!
- خیلیییی ، اینقدر با کلاس بود ، یه درخت هایی گذاشته بودن برای کریسمس
- کریسمس چیه ؟!
- والا دقیق نفهمیدم بعضیا میگفتن برای حضرت عیسی است ، یه عده هم میگفتن عید این خارجکیاست ! ولی کلاً خیلی با کلاس بود .
- شما به چه چیزایی میگین با کلاس ؟!
- هر چیز که مال خارجکی هاست یعنی با کلاسه !
- هر چیزی ؟!
- اره دیگه هر چیزی
- بعد شما چیزای با کلاس رو دوست داری ؟!
- اره منم دوست دارم
- (بلند شدن گلاب ) پس برین همون یه زن با کلاس هم بگیرید .
- (هراسان بلند شدن عباس )من غلط بکنم گلاب خانم!
- لطفاً به خودتون اینجوری نگید
- چشم ، اصلا ً هر چی شما بگید ! اصلاً میدونی با کلاس چیه ؟!
- هر چیزه خارجکی !
- نخیر ، با کلاس ترین درخت دنیا ، همینه
- همین درخت ِ مش کاظم ؟!
- اره همین درخت که میشه پشتش با خیال راحت با اونی که دوسش داری بدون این که اقا جونش ببینه، قایم شد و حرف زد .
پشت درخت کریسمس که نمیشه قایم شد ، فسقلی درخت ، گور بابای درخت خارجکی ها ، درخته مش کاظم خودمون رو عشقه .
- ( نزدیک کردن چادر به خودش ) عباس آقا ما هنوز محرم نیستیما !
- ای بابا .
- ( با نگرانی ) عباس آقا !
- بله گلاب خانم ؟! چی شده ؟!
- باید فرار کنید .
- چرا گلاب خانم ؟!
- آقا جونم انگاری داره با چوب میاد این سمت .
- عباااااس مگر دستم بهت نرسه ؟!
- یا ابولفضل ، فعلاً گلاب خانم
-بدوئید عباس آقا ، فرار کنید دیگه ، خدافظ
- (نفس نفس زنان ) هِ هِ هِ هِ ای دختر آخر هِ تو منو بی آبرو میکنی
-( ترسیده ) بِ بِ به خدا چیز بدی نمیگفتیم آقا جون ، از درخت کریسمس میگفت .
- اون دیگه چه کوفتیه ؟!
- مال خارجکی هاست ، اینقدر خوشگله
- به حق چیزای ندیده ، گمشو خونه دختر ، بی آبروم میکنید آخر شما دو تا،شیطونه میگه بزنم زیر این وصلت و ...
- ( جمع شدن اشک در چشم ) ببخشید آقا جون . غلط کردیم
- باشه حالا نمیخواد آبغوره بگیری بدو برو خونه ، غروب نشده خونه ای ها .
- چشم ( در حال دور شدن )
- ( در حال دور شدن گلاب ) دیگه هم حق نداری بری لب پنجره
( غرولند ) با پرنده ها حرف میزنم.. فکر کرده من خرم ! ، همه چیز از گور همین خارجی ها بلند میشه دیگه ، درخت کریسمس!!! ، درختا رو همه جورش رو شنیده بودیم ، کریسمس دیگه نشنیده بودیم ، به حق چیزای ندیده ، خدایا توبه ، منو ببخش خدا بابت تربیت این دختر . لا اله الا الله .
پ . ن : کریسمستون مبارک با کلاسا : ) !
پ.ن : جهت خالی نبودن عریضه بود ، وقتی تو ذهنم بود خیلی بامزه تر بود نوشته ، و شخصیت های داستان ولی خوب تصویر نشد : ) ! ببخشید دیگه
پ.ن : یا علی
[ جمعه 94/10/4 ] [ 8:24 عصر ] [ پوریا ]