بنی هاشم که به میدان میرفتند ، اضطراب خیمه ها را در بر میگرفت برای از دست دادن عزیز ترین های عالم .
اما اینطور به نظر میرسد آن کس که میدان میرفت اضطرابی در مورد خیمه ها نداشت ، میدانست که عباس ، علمدار خیمه هاست ،و کسی جرئت نمی کند به خیمه هایی حمله کند که علمدارش غیرتِ حیدری دارد ، بمیرم برای دل حسین که بعد از ندای "اخاک ادرک اخاک" برادرش به میدان رفت .
آخر شنیده ایم تفریحشان این بود که هنوز که حسین جان در بدن داشت ، نشان میدادند که میخواهند بر خیمه ها حمله کنند .
شاید بزرگترین اضطراب حسین در جنگ ، خیمه ها بود ، خیمه هایی که دیگر عباس را نداشتند ، دیگر یَل حیدری را نداشتند .
و دختران و زنان پاکی که حیای فاطمی یشان ، اضطراب خیمه و میدان جنگ را چند برابر می نمود .
همین است روضه خلاصه ای که هی در ذهنم با این واژه مرور میشود این روز ها :
خیمه های بدون علمدار
خیمه های بدون علمدار
خیمه های بدون علمدار
پوریا نوشت : رفقا این روز ها خیلی برایم دعا کنید ؛ سخت محتاج دعای شمام ، سخت محتاج اینم که فاطله بگیرم از این تجملات بیهوده دنیوی ، از این شهوت های ذهنی ِ پوچ کثیف ، نمیدانم در هیئت ها برای حسین گریه میکنم یا برای خودم که تو را چه نشستن پای این روضه ها !! ، تو را چه به فریاد ندای یا حسین ، سخت محتاج دعایتان هستم
[ شنبه 94/8/2 ] [ 4:47 عصر ] [ پوریا ]