بسم الله الرحمن الرحیم ..
شاعر : یکی از دوستان ( مهرداد نوری - آراد )
تقدیم میشود به خانواده ی صبور جانبازان عزیزمان ..
که چشم هایمان را بستیم و ندیدیم که هنوز جنگ برای آن ها ناجوانمردانه ادامه دارد
و ما سهمیه های دانشگاه را به رخشان کشیدیم ..
پدرم جانبازست
لحظه ای آرام و لحظه ای مواج است
لحظه ای بی تاب و لحظه ای در خواب است
لحظه ای میخندد لحظه ای گریان است
لحظه ای طوفان و لحظه ای باران است
لحظه ای میماند لحظه ای میمیرد
لحظه ای قلبش از عاشقی میگیرد
عاشق است و مجنون
مادرم لیلی وار دور او میگردد
چشمهایش را بر راحتی میبنند
او هم مجروح است
جبهه ی ما خانه است
جنگ ما مردانه است
پدرم با رگبار تک تک ما را کشت
لحظه ای بعد اما کولمان کرد بر پشت
پدرم سردارست
ما همه سربازیم
او بگوید جان ده
ما همه جان بازیم
پدرم در جنگ است
با خودش بی دشمن
سال ها میجنگد
با من و با دشمن
پدرم مجنون است
پدرم جانباز است
[ یکشنبه 93/12/24 ] [ 10:51 عصر ] [ پوریا ]