سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف هایی از زبان منطق و احساس

دست نوشته های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و داستانی من

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عبا روی زمین کشیده میشود ..  عبا انگاری مخواهد بگرید

 

عبا التماس در را میکند که او گیر کند به دستگیره آن

شاید در مسجد نگذارد که مظهر عدالت به نماز بایستد ..

علی ذکری را زیر لب تکرار میکند

انا لله و انا الیه راجعون

انا لله و انا الیه راجعون

 

 

فرشتگان بهت زده به ابن ملجم مینگرند !

 

انگار آسمان میخواست فریاد بزند و به ابن ملجم بگوید :

  این علی است , این ولی خداست ,این مولود کعبه است ....نکن !

کسی نمیداند  ایا ابن ملجم دلش از سنگ شده است ؟!

 

 

اذان میگوید ..

 

الله اکبر ...الله اکبر ... 

الله اکبر ...الله اکبر ...

اشهد ان لا اله الا الله

اشهد ان لا اله الا الله

اشهد ان محمداً رسول الله

شهد ان محمداً رسول الله

به این جایش میرسد بغض آسمان را فرا میگیرد !

 تو حب علی داری نکن ابن ملجم ..

 

اشهد ان علیاً ولی الله

آسمان و زمین و تمام کائنات این بار میگریند !

همه منتظرن  این ندای دلنشین را بار بار ها بشنوند

اشهد ان علیاً ولی الله

.

.

اذان که تمام میشود .. علی میرود جلوی محراب

 علی عین همیشه ذوق دارد که میخواهد با خدا سخن بگوید .. 

 

عبا دیگر دست از تلاش برداشته است و میخواهد از اخرین همنشینی خود با ولی خدا  لذت ببرد !

 و تکبیره الاحرام

لب های علی تکان میخورند ..

الله اکبر

فرشتگان ارزو میکنند کاش علی با ذولفقار نماز را می بست ..

اما اینبار ذولفقاری در کار نیست

علی دیگر مسلح نیست ..

سوره ها که تمام میشود , علی به رکوع میرود

و کاش که علی به سجود نمیرفت !

ولی مگر میشود .. علی عاشق سجود مقابل پروردگارست

علی به سجود میرود

 حال ابن ملجم  را کسی نمیداند

کسی چه میداند شاید چشم های معشوقش مقابل چشمانش بود

و هوی و هوس او را دلپذیر تر از حب علی به او نشان میداد

شاید شیطان زیر گوشش زمزمه میکرد

که همین یک بار و چون برادران یوسف او را به فکر توبه وا میداشت ..

فریاد ابن ملجم ..

کائنات و زمین و فرشتگان را به لرزه در میاورد ..

 

ابم ملجم فریاد میزند تا بتواند علی غیر مسلح را در سجود پرودگار شهید کند 

و فرق علی شکافته میشود ..

اب ملجم بهت زده می ایستد

انگاری قرار نیست فرار کند ..

انگار تازه فهمیده چه کار کرده است ..

انگار تازه فهمیدست .. که او ولی خدا را روی زمین کشته است

انگار تازه فهمیدست چه ظلمی بر امت پیغمبر  کرده است ..

 

اما ابن ملجم نگران نباش علی تو را هم شرمنده میکند

لحظه ای که به حسن میگوید .. تو را با یک ضربه قصاص کند ..

انجایی که میگوید در قصاص

فرقی بین قاتل ولی خدا و قاتل یک مسلمان معمولی نیست !

 

خدا فرزند خانه ی زمینی اش را پس میگیرد از ادم های زمین 

خدا باز هم به آدما ثابت میکند که لایق هدیه های خدا نیستند !

خدا همه را شرمنده میکند ..

 

 

 

 

 

 

 



[ پنج شنبه 93/4/26 ] [ 12:4 صبح ] [ پوریا ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه