تاکسی زرد رنگ مقابل دانشگاه متوقف شد .. دیوید از در عقب تاکسی پیاده میشود سرش را از شیشه جلوی راننده خم میکند تا راننده را ببیند ..
- چقدر میشود اقا ...
-2 دلار
- بفرمایید .
_ تنکس .
کیف پولش را در جیب کتش قرار میدهد .. کت و شلوار برندی پوشیده است ! کراوات قرمز رنگ و کت و شلوار مشکی .. عطر خوش بویی هم زده است
از ورودی دانشگاه وارد میشود و به دور و اطرافش نگاه میکند ..
بالای سر در یک اتاق نوشته شده است دانشجویان جدید ...
در میزند ..
_بفرمایید
دستگیره در را پایین میدهد و وارد اتاق میشود ... اتاق تقریبا " معمولی .. پنجره های بزرگ اتاق سبب شده که اتاق بسیار پر نور باشد .. دو تا کولر هم اتاق را سرد کرده است ..
و خانمی تقریبا 40 سال پشت میز نشسته است , با دیدن دیوید از پشت میز بلند میشود
- های
- های
دست خود را به سمت دیوید دراز میکنددیوید هم , خانم لبخندی میزند و میگوید ...
- میتونم کمکی بهتون بکنم ..
_ من برای ثبت نام باید با شما صحبت کنم ..
- بله , من جین هستم , البا جین , مسئول ثبت نام دانشجویان جدید , مدارکتون لطفا "
دیوید مدارک را به خانم جین میدهد , خانم جین مدارک تحصیلی او را تورق میکند و به محض دیدن , ایمیل پرینت شده ای که از بورسیه دانشگاه خبر میدهد , سریع پوشه مدارک را میبنند !
- راستی اسمتان را نگفتید ...
- در مدارک بود خانم دیوید , دیوید کنل !
- خب دوید , تو از امروز دانشجو ماهستی , در ضمن دانشگاه ما برای دانشجو ها ی بورسیه , شرایط و امتیاز های جالبی داره یکی از اون ها یک سوئیت , شیک با تمام امکانات و اتومبیل است , که میتونی اونو بری از پارکینگی که ادرسش تو این , کارت هست تحویل بگیری , ادرس سوئیت رو هم برات تو این کاغذ مینویسم !
کاغذ را بر میدارد و مینویسد , و در انتهایش امضایی میزند و مینویسد دیوید کنل , و مهر دانشگاه ... و به دیوید میدهد ..
_ خیلی ممنون خانم جین , محبت شما رو فراموش نمیکنم , راستی اولین کلاس ساعتش چند است
- ساعت 5 بعد از ظهر
دیوید به ساعتش نگاه میکند .. هنوز وقت زیاد دارد , شاید بتواند اتومبیل را تحویل بگیرد و دوباره برای کلاس به دانشگاه برگردد ..
از خانم جین خداحافظی میکند و از دانشگاه خارج میشود ...
پایان قسمت اول
[ دوشنبه 92/7/8 ] [ 7:17 عصر ] [ پوریا ]