درس: ادبیات عشق
موضوع : نماد ..
نماد هایی که از عاشقی بلدم , مربوط میشود به داستان های اساطیری ما مثلا " مجنون که نماد یه عاشق واقعی بود , یا فرهاد ..
بعضی مواقع ها در جملات و شعر ها حتی اب میشود نماد عشق و ماهی میشود نماد عاشق..
اما این درس ادبیات ما کمی فراتر از این حرفاست میخواهیم نمادی پیدا میکنیم برای تمام عاشقی های دنیا
عاشق که شاید تبدیل به تقوا بشو
عاشقی که شاید از جنس همان عشق مجنون و فرهاد باشد اما نه جنس این فرق میکند ..
عاشقی که شاید مجنون اساطیری ما نباشد اما جنونش برای معشوقش بیشتر از مجنون ماست ...
کسی که نمیکشد کسی را مگر برای معشوق اخروی اش ...
معشوق دنیوی او نیز همره اوست برای معشوق اخرویش..
اصلا " همه , همه زندگیش برای معشوقش بود ..
معشوقیکه او, او را شیرین تر یافت از هر شیرینی ...
انکس که کشتی عشق همواره کنار نام او لنگر انداخت ..
اری مولایمان علی ..
همان که در تقوا شد نماد
همان که در ایمان شد نماد
همان که در قدرت شد شیرو و شد نماد
همان که در ولایت پذیری اش شد نماد
همان که در دنیا عشقش به فاطمه شد نماد تا بکند رسوا تمام عشق های جهان ..
همان که معشوق انتهایی اش شد خدا و شد نماد
همان که نماد قدرت ,علم , ایمان و, تقوا و عشق و ولایت پذیری شد ..
همان علی که بی رونق کرد بازار های نماد های پر ادعا را ..
خودمانیم چه کمک شایانی میکند این علی (ع)به ادبیات ..
[ دوشنبه 92/7/29 ] [ 9:59 صبح ] [ پوریا ]
یادت بخیر محمود !
دیگر سمینار هایشان در دانشگاه هم دعوت نامه ای است !
از تشکل هایشان دعوت میکنند تا سخنرانی هایشان را بنگرند و کف بزنند و ان ها هم لبخند
صحنه زیبایی میشود برای عکس انداختن نه !
یادم نرفته است که چه اشتباهاتی کردی اما واقعا " خوبی هایت در ذهنم ماندگار شد ..
همان احمدی نژادی که روزنامه های تیتر اولش کاریکاتور هایش بود !
مجری برنامه زنده هایی که کارشان شده بود تیکه انداختن به تو !
راستی مجری های نو پا بی ادب هم هنوز بهت تیکه می اندازند !
یادت می اید توهم زدی و گفتی هاله نور و حس کردن و ... را !
توهم های زمانت دارد ادامه پیدا میکند ! این بار در شکل دیگر !
اسمش را میتوان گفت توهم توطئه !
عده ای را خواندند تند رو !
همان هایی که پایبند به شعار های امامند
توهم های زمانت همچون هاله نور این بار در زمان دیگر با گوجه و کفش ادامه پیدا کرده است ..
میخواهی داستانش را برایت تعریف کنم !
عده ای داشتند نماز میخواندند !
قرار بود اتومبیل از جای دیگر رد شود !
اما مسیرش عوض شد ! صاف رفت به سمت نمازگزاران
نماز گزاران سراسیمه نماز شکستند و الفرار با کفش هایی که باید جمعشان میکردند !
و بعد چند عکس ان ها را متهم کرد به پرتاب کفش !
کفش هایی که ان همه دوربین حتی لحظه پرتابش را نیز نگرفته است !
یادت می اید محمود دانشگاه صنعتی امیرکبیر را
دانشجویانی که هیچ وقت دستگیر نشدند و شد مایه سردرگمی روزنامه های غربی ! روزنامه ی سیاتل تایمز
روزنامه ای که نوشت :
نکته حایز اهمیت اینجاست که رییس جمهور ایران در نامه اخیر خود، هیچگونه ناراحتی از خود بروز نداده و از همه مهم تر اینکه هیچ یک از دانشجویان ناراضی هم دستگیر نشده اند.
معمولا در مواردی مشابه در کشورهای دیگر، حادثه سازان را از جلسه خارج می کنند و اگر آنها مقاومت کنند، برخورد فیزیکی به عنوان چاره کار انتخاب می شود، اما درگیری دانشگاه امیرکبیر به این وضع دچار نشد.
در یک کلام محمود یادت بخیر
یاد ان دعاهای فرجت بر بالای تریبون سازمان ملل
یاد ان اسرائیلی که رزیم صهیونیست میخواندیش !
و میگفتی که باید محو شود نه عضو NPT
یادت بخیر محود احمدی نژاد انتقاد پذیر !
پ ن : استفاده یک عکس و مطالب روزنامه از سایت SNN .IR
[ جمعه 92/7/26 ] [ 9:4 عصر ] [ پوریا ]
از دانشگاه خارج میشود ! تاکسی میگیرد و کارتی که از خانم جین گرفت را به راننده میدهد, و اشاره میکند که به این ادرس برود !
راننده , مقابل پارکینگ , پارک میکند ...
دیوید پیاده میشود , و هزینه را حساب میکند .. به سمت پارکینگ میرود , اتاقی که نوشته شده مدیریت !
در میزند و وارد میشود ..
-سلام اقا
- سلام , بفرمایید میتونم کمکی بهتون بکنم .
-من از طرف خانم جین اومدم , دانشجوی بورسیه هستم....
نمیگذارد ادامه حرفش را بزند , اسمتون ؟!
_دیوید !
- دیوید چی؟! , کامل بگو ..
- دیوید کنل
- دیوید کنل ! بذارید در کامپیوتر چک کنم ...
با شنیدن نامش صدا هایی در سرش میپیچد .. نرو.... نرو .... جلوی پیشرفت من را همیشه گرفته اید ! ...میخواهم شبیه او پولدار شوم .. ..و صدای اشک.. ناله ... و صدایی که میگفت مواظب خودت باش ..
_ اقای کنل , اقای کنل , کجا هستید ...
دیوید به خودش می اید همین جا هستم قربان ...
- مرد زیر لب چیزی به خودش میگوید و بعد کلید سوئیچ را به سمت دیوید میگیرد و میگوید بفرمایید خدمت شما اقای کنل و بعد مدارک ماشین را تحویل او میدهد ..
- ممنونم اقا ..
و بعد , ماشین سانتافر مشکی رنگی که انطرف پارکینک است را با انگشت اشاره اش , نشان میدهد .. از این به بعد تا وقتی که در این دانشگاه هستید مال شماست ..
و صدایی در سرش میپیچد ... او هم پول برایش اهمیت داشت و بیشتر ...
اقای کنل , اقای کنل , حال شما خوب است , میخواهید الان رانندگی نکنید مدام در فکر هستید ..
دیوید میگوید :
- نه اقا خوبم ... ممنون .. محبت شما را فراموش نمیکنم ..
نویسنده دارد میشمارد که چند بار دیوید گفته , محبت شما را فراموش نمیکنم ! نویسنده نظر میدهد که محبت ها فراموش میشوند , خوش fi حال انکه عادت دارد که بقیه محبت هایش را فراموش کنند ..
و مخاطب , میخواند , که نویسنده بد بین است به زندگی ..
و دیوید بدون توجه به این حرف ها , از پاکینک خارج شده و به سمت , دانشگاه , با سانتافر خود میراند و صدایی در سرش گاهی میپیچد صدایی که میگفت مواظب خودت باش .. و صدای ابی که بر روی زمین میریزد ..
و بار نویسنده مینویسد , از کجا میداند که صدای اب است که بر روی زمین میریزد ...
پایان قسمت دوم ...
[ چهارشنبه 92/7/10 ] [ 12:49 عصر ] [ پوریا ]
تاکسی زرد رنگ مقابل دانشگاه متوقف شد .. دیوید از در عقب تاکسی پیاده میشود سرش را از شیشه جلوی راننده خم میکند تا راننده را ببیند ..
- چقدر میشود اقا ...
-2 دلار
- بفرمایید .
_ تنکس .
کیف پولش را در جیب کتش قرار میدهد .. کت و شلوار برندی پوشیده است ! کراوات قرمز رنگ و کت و شلوار مشکی .. عطر خوش بویی هم زده است
از ورودی دانشگاه وارد میشود و به دور و اطرافش نگاه میکند ..
بالای سر در یک اتاق نوشته شده است دانشجویان جدید ...
در میزند ..
_بفرمایید
دستگیره در را پایین میدهد و وارد اتاق میشود ... اتاق تقریبا " معمولی .. پنجره های بزرگ اتاق سبب شده که اتاق بسیار پر نور باشد .. دو تا کولر هم اتاق را سرد کرده است ..
و خانمی تقریبا 40 سال پشت میز نشسته است , با دیدن دیوید از پشت میز بلند میشود
- های
- های
دست خود را به سمت دیوید دراز میکنددیوید هم , خانم لبخندی میزند و میگوید ...
- میتونم کمکی بهتون بکنم ..
_ من برای ثبت نام باید با شما صحبت کنم ..
- بله , من جین هستم , البا جین , مسئول ثبت نام دانشجویان جدید , مدارکتون لطفا "
دیوید مدارک را به خانم جین میدهد , خانم جین مدارک تحصیلی او را تورق میکند و به محض دیدن , ایمیل پرینت شده ای که از بورسیه دانشگاه خبر میدهد , سریع پوشه مدارک را میبنند !
- راستی اسمتان را نگفتید ...
- در مدارک بود خانم دیوید , دیوید کنل !
- خب دوید , تو از امروز دانشجو ماهستی , در ضمن دانشگاه ما برای دانشجو ها ی بورسیه , شرایط و امتیاز های جالبی داره یکی از اون ها یک سوئیت , شیک با تمام امکانات و اتومبیل است , که میتونی اونو بری از پارکینگی که ادرسش تو این , کارت هست تحویل بگیری , ادرس سوئیت رو هم برات تو این کاغذ مینویسم !
کاغذ را بر میدارد و مینویسد , و در انتهایش امضایی میزند و مینویسد دیوید کنل , و مهر دانشگاه ... و به دیوید میدهد ..
_ خیلی ممنون خانم جین , محبت شما رو فراموش نمیکنم , راستی اولین کلاس ساعتش چند است
- ساعت 5 بعد از ظهر
دیوید به ساعتش نگاه میکند .. هنوز وقت زیاد دارد , شاید بتواند اتومبیل را تحویل بگیرد و دوباره برای کلاس به دانشگاه برگردد ..
از خانم جین خداحافظی میکند و از دانشگاه خارج میشود ...
پایان قسمت اول
[ دوشنبه 92/7/8 ] [ 7:17 عصر ] [ پوریا ]
عده ای شاید اسمش را بگذارند کینه یک عده ادم تندرو از روحانی !
بگذار بگذارند !
بگذارید افراد هر چه میخواهد دل تنگشان بر زبان بیاورند !
من نظرم را میگویم !
اما نفهمیدم چه شد و چه اتفاقی افتاد ! که اوباما وارد صحنه شد !با جملاتش گویا ویرانم کرد !
اوباما چه بر سرش اماده !
اوباما ایا او با ما ؟!
اوباما میگوید ایران حق استفاده از انرزی صلح امیز هسته ای را دارد بدون بمب اتم !
اصلا " مگر اوباما قبلا " اظهار نظر میکرد در مورد انرزی صلح امیز ما ! به یاد دارم همیشه میگفت ایرانی نباید بمب اتم بسازند یک تهمت ثابت نشده !
با خود میگویی چقدر نویسنده بی سواد است ! تهمت اگر ثابت شود که دیگر نمیشود تهمت !
و نویسنده به تو میگوید اصل کلام را بچسب به حاشیه مپرداز ! تنها همین !
چقدر لفظ اوباما تغییر کرده است ! البته اوباما را قبول داریم در عین حال فحش دادن هم ! های کلاس صحبت میکند !
انصافا " رئیس جمهور عجیب های کلاسی است در حد بندسلیگا شاید باز بگویی نویسنده از فوتبال هم دور است دیگر بندسلیگا کجا است بگو لالیگا اری همان لالیگا !
حتی زمانی که برای صلح میجنگد ! هم سعی میکند کلاس صحبت را حفظ کند این امریکا کبیر ,
به گمانم جزیره ی بریتانیا کبیر بود همان که اندازه اش به اندازه خراسان خودمان است ! بهتر است اصلاح کنم و بگویم امریکا صلح طلب !
اصلا " اوباما چه ادم دیپلماسی است ! واقعا " از سخنرانی اش لذت بردم یکباره فکر کردم اوباما او با ما !
اصلا " به اوباما و رئیس جمهوران امریکا نمی اید تعهد هایی که میدهند برای حفظ منافع اسرائیل ! اوباما و تعهد به موجود خبیثی چون اسرائیل ؟!
اوباما چقدر دیپلمات خوبی است ! هفته دفاع مقدس است و به یاد بردم که حامی شماره یک صدام که بود !
بیخیال الان دیپلمات بودن اوباما را عشق است !
به گمانم رئیس جمهور امریکا پیش دستی کرد در مقابل رئیس جمهور پاک و عابد و زاهد و علی الخصوص دیپلمات ما !
دیگر کم مانده بود اوباما برود و صورت رئیس جمهور ما را ماچ هم بکند !
در ضمن دیده چگونه از نطق اقای خامنه ای رهبر فرزانمون استفاده کرد ! عجیب انسان ولایت مداری است این اوباما !
عجب ادم دیپلماتی است این اوباما ! به گمانم اوباما او با ما !
البته رئیس جمهور عابد و زاهد و علی الخصوص دیپلمات ما هم کم نیاورد !و گفت به پرزیدنت اوباما ! که حواسم به حرف هایت بود ها نزنی زیرش خوب گوش کردم ! در ضمن اسرائیل باید خلع سلاح هسته ای بشود ! البته اگر سلاحی دارداین رفیق شما ! چند باری هم حواسش بود که بگوید خانم ها و اقایان و اقای رئیس !
خودمانیمان اما چه دیپلماتی است این اوباما !
به گمان حرف های رهبر ما را خوب گوش داده بود اما اینجایش را اشتباه گرفته ! رهبر به ما گفت نرمش قهرمانانه کنیم !
اما او پیش دستی کرد چه نرمشی کرد این اقای اوباما !
به گمانم جایزه صلح نوبل حقش بود شاید هم بتواند با چنین نرمشی به جایزه های بالاتری دست یابد ! مثلا " دست بوسی امام زمان عج تعالی فرجه شریف
عده ای هم شاید اسمشان را بگذارند که پوریای بی شرم کار را به انتقاد از فرامیش رهبر رسانده !
بگذار هر چه میخواهند بگویند اینجا پوریا در وبلاگش خدایی میکند بگذار هر چه میخواهند بگویند !
اما تو هم با من هم صدا شو ! اوباما او با ما ........................... و من الله توفیق
[ پنج شنبه 92/7/4 ] [ 10:11 عصر ] [ پوریا ]