سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف هایی از زبان منطق و احساس

دست نوشته های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و داستانی من

دختر خیلی زیبا بود و پولدار ...

 

اما جواب مثبت دختر مال یک طلبه بود..

 

طلبه ای کم پول و با قیافه ای متوسط در حالیکه بسیاری از خواستگاران خوشتیپ و پولدارش را رد کرده بود ..

 

دوستش زد به شانه دختر گفت:

 

مگر دیوانه شده ای ؟؟

 

دوست دیگری ادامه داد  ...

 

-سرت به جایی نخورده ..

 

دوست دیگری با تمسخر او را نشانه رفت  ...

 

-چه حسن سلیقه ای ...

 

دوست بعدی  جمله اخر را گفت همراه با توهین  :

 

نه گمانم دیوانه شدی .... لگد نزن به بختت دختر .... خواستگار خوشتیپ و پولدار برایت کم بود مگر ؟؟ میخواهی بشوی همسر این سیاه چرده ی کوتوله ی , مذهبی, افراطی ؟؟

 

و دختر  سکوت کرد ... تمام حرف هایشان را شنید ...  سرش را به حالت تاسف  تکان داد لبخند زد و  با ارامش پاسخ داد :


إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ ..... بهترین شما نزد خدا با تقوا ترین شماست ...

نه پولدارترینتان نه زیبا ترینتان نه خوشتیب ترینتان .. نه باسواد ترینتان .... نه.... نه  ,  با تقوا ترینتان  ,این سخن کسی است که میپرستمش .

چادرش را برداشت و در سکوت کامل دوستانش  میهمانی را ترک کرد ..

پ.ن: بنده طلبه نیستم ..

 



[ جمعه 91/10/15 ] [ 7:50 عصر ] [ پوریا ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه