حرف هایی از زبان منطق و احساس

دست نوشته های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و داستانی من

رفته بودم امتحان تو شهری برای گواهینامه...اولش افسره اومد خودی نشون بده...گفت:همه تون جمع شین...من اینجا با هیچکی تعارف ندارم... هیچکس رو هم الکی قبول نمی کنم چون بعدا دربرابر جون شما مسئولم... هفته قبل رفته بودم سر صحنه تصادف برای کارشناسی...راننده می خواسته تراک آهنگ سی دی رو عوض کنه و خودش و همه خانوادش رفتن تو دره و ماشین منفجر شد..فقط تیکه های بدنشون رو باید جمع می کردی..هیچی ازشون نمونده بود

منم اومدم مثلا خودشیرینی کنم بگم خیلی حواسم به سخنرانی شماست.. گفتم: ببخشید سرکار اگه همشون که درجا مردن اونوقت جنابعالی از کجا فهمیدید می خواسته تراک عوض کنه.......یعنی جمعیت منفجر شد از خنده
گفت: تو بیا بیرون.. کارتکست ام بیار... یه خطی روش کشید گفت تا 3 ماه دیگه اینجا نبینمت...
بچه ها به نظر شما مگه من چکار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



[ یکشنبه 91/4/11 ] [ 4:22 عصر ] [ پوریا ]

نظر

و اتوبان مشهد-باغچه داشتم ماشین رو با 180 تا گاز میدادم...یه دفعه خوردم به کمین پلیس... تابلو زد که بزن کنار و دلم ریخت تو شکمم..آخه شنیده بودم بیشتر از 140 میبرن پارکینگ..از تو آینه دیدم افسره داره میاد.. به خانمم گفتم حالا چکار کنیم... گفت: یه جوری سر ته شو هم بیار..حالا بعد عمری اومدیم مسافرت.به سرم زد ادای کرولال ها رو در بیارم... شیشه رو دادم پایین..افسر:آقا چه خبره؟؟کجا با این عجله؟
من:اووممممم.مممم.. موم...اووممم
افسر:شما معلول هستین؟
من:با اشاره گفتم...اوممم... می شنوم ولی نمی تونم حرف بزنم
افسره دیدم دلش سوخت...گفت می دونید الان جریمتون 100 هزار تومنه و باید هم برین پارکینگ؟
من:اوووومممممم .مممو اوم.(یعنی جون ما ببخشید..به من رحم کنید..حواسم نبود) افسر:خب براتون 14000 تومن می نویسم...ولی خواهش میکنم بیشتر دقت کنید...
در تمام این مدت خانمم از زور خنده شالشو انداخته بود رو صورتش و داشت به زور می خندید..در این حین ..پسر 3 سالم هی داشت به این پخش سی دی ور می رفت و اعصابم رو خورد کرده بود..
افسره همینجور که داشت جریمه رو می نوشت..یه دفعه زدم پشت دست بچم و گفتم: بشین دیگه پدر سگ ! دیگه روم نشد تو چشم افسره نگاه کنم.. گفت: عجب...لطفا تشریف بیارین پایین...
هرچی گفتم: سرکار ببخشید... می خواستم خستگی تون در بره...فکر نمی کردم باور کنید.. فایده نداشت منو برد پیش سرهنگه داخل ماشین و اونم کلی خندید... خلاصه بعد کلی التماس برام 100000 تومن جریمه نوشت ولی بخاطر اینکه خستگی شون رفع شده بود نذاشت برم پارکینگ..در هر حال فکر کنم آه دل پسرم منو گرفت..وگرنه منو اونقدر جریمه نمی کرد..
بقول اون لاک پشته: لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود..



[ یکشنبه 91/4/11 ] [ 4:21 عصر ] [ پوریا ]

نظر



[ یکشنبه 91/4/11 ] [ 12:0 عصر ] [ پوریا ]

نظر



[ یکشنبه 91/4/11 ] [ 11:59 صبح ] [ پوریا ]

نظر



[ یکشنبه 91/4/11 ] [ 11:59 صبح ] [ پوریا ]

نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه