• وبلاگ : حرف هايي از زبان منطق و احساس
  • يادداشت : بينهايت در بينهايت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • پارسي يار : 24 علاقه ، 12 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام عليکم
    شايد اين مني که پست ها را با نگاهش مروري مي کند و کمتر ميشود متن کسي را پيدا کند که با دل بخواند و کمتر کتابي است که نيمه رهايش نکرده و تا انتها جذبش کرده امروز ، سليقه ي مشکل پسند و سخت گيرش او را مجاب کرد تا بار ها جملات ِ ابتدا را بخواند و در دل مرورشان کند و سعي کند که به خاطر بسپاردشان ...
    دريايي که انتها ندارد و وسعتش حاصل ضرب بي نهايت در بي نهايت مي شود ...
    رياضيات را سرگرم ِ حل ِ معادله ي عشق خود مي کند و ...
    علم را به وادي ِ عشق چه کار ...
    متن دوست داشتني بود ، حد اقل اوايلش که بار ها در ذهن تکرار شد و سعي کرد بر سنگ اين خاطر خود را بتراشد ...
    بسيار زيبا
    بسيار ...
    با ذره بين دل آمدم جلو ...
    اهل تعريف و تمجيد زياد هم نيستم که خطر خودشيفتگي مي آورد
    حواستان به قلمتان باشد
    اينجور وقت ها
    چشم نخورد : ) !
    ياعلي ...

    پاسخ

    بسم الله! من چه چيزي ميتوانم بگويم در مقابل اين کامنت غير از اين که سپاسي فراوان داشته باشم، هر چند نالايق در برابر نظر زيبايتان، کليپ اين پست رو هم ساختم، اگر دوست داشتيد ميتوانيد در فيد هايم پيدا کنيد! علي يارتان! خيلي خيلي ممنون که قدم به دنياي مجازي بنده حقير گذاشتيد.