سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف هایی از زبان منطق و احساس

دست نوشته های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و داستانی من

این مقاله طولانی است ، و برای یک نشریه نوشته شده بود که معلوم نشد این نشریه چه شد !! 

 

 

 

دموکراسی :

 

مردم‌سالاری یا دموکراسی به انگلیسی : Democracy یک روش حکومتی است برایمدیریت کم خطا بر مردم حق مدار. که در آن فرد یا گروهی خاص حکومت نمی‌کنند بلکه مردم حکومت می‌کنند. گونه‌های مختلف دموکراسی وجود دارد و در جامعه بین‌الملل نیز شاهد چند گانگی دموکراسی هستیم. میان انواع گوناگون دموکراسی، تفاوت‌های بنیادین وجود دارد. بعضی از آنها نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می‌گذارند. در هر صورت اگر در یک دموکراسی، قانونگذاریِ دقیق برای جلوگیری از تقسیم نامتعادل قدرتِ سیاسی صورت نگیرد (برای مثال تفکیک قوا)، یک شاخه نظام حاکم ممکن است بتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار گرفته، به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند. از «حکومت اکثریت» به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکننده دموکراسی نام می‌برند. در صورت نبودِ حاکمیت مسئولیت‌پذیر، ممکن است که حقوق اقلیت‌های جامعه مورد سوء استفاده قرار گیرد (که در آن صورت به آن دیکتاتوری اکثریت می‌گویند) از اصلی‌ترین روندهای موجود در دموکراسی‌های ممتاز می‌توان به وجود رقابت‌های انتخاباتی عادلانه اشاره کرد. علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشه سیاسی، و مطبوعات آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی هستند که به مردم اجازه می‌دهند تا با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقهی شخصی خود رأی بدهند.

(دایرة المعارف ویکی پدیا )

حرف های نویسنده :

واژه دموکراسی ، لذت بخش عین چیپس عین پفک.

در تعاریف ،دموکراسی یا به قولی همان مردم سالاری  بسیار منطقی و زیباست

این که حق با اکثریت باشد . اما  همین که حق با اکثریت باشد میتواند ضرر هم داشته باشد .

به این دلیل که در طول تاریخ  موارد متعددی  میتوان یافت که حق با اقلیت بوده و اکثریت در اشتباه بودند .همین دموکراسی گاهی وقت ها میتواند خیلی تلخ باشد ، فرض کنید به عنوان مسلمان در جامعه ای  زندگی میکنید که اسلام هراسی از ارکان فکری و ذهنی آن جامعه باشد آیا وجود دموکراسی و این که حق با اکثریت باشد به معنی نابود کردن شما یعنی اقلیت نیست ؟ آیا دموکراسی در هر شرایطی خوب و بی نقص است ؟

حتماً میگویید ، خب اینجا بحث همان دیکتاتوری اکثریت است و اگر ما حاکمیت مسئول پذیر داشته باشیم ، هیچگاه اقلیت نابود نمی شوند ، اما کمی واقع بین باشیم ، اتفاقی که به اسم دموکراسی  در جهان اتفاق میفتد چگونه است؟. اگر همین حاکمیت مسئول پذیر توسط مردمی

انتخاب شود که اسلام هراسی دغدغه اصلی آن مردم است ، آن وقت چنین حاکمی  اگر قرار باشد با اسلام و مسلمانان با عدالت رفتار کند همان اکثریت اسلام هراس ناراضی نمی شوند ؟ در کشور خودمون در زمان رئیس جمهوری اصلاح طلبان کاملا ً می شود مشاهده کرد که اصول گرا ها ناراضی هستند و  از کار ها کنار می روند  و بلعکس .

بنابراین تعاریف کتابی دموکراسی بدرد همان دایرة المعارف ویکی پدیا میخورد و بس .

دموکراسی میتواند در هر جامعه ای بدی و خوبی ،  زشتی یا درستی را نسبی کند ، یعنی به واسطه تفکر غالب بر هر جامعه ای ، یک چیز خوب  در جامعه ای دیگر میتواند در جامعه دیگر زشت باشد و بلعکس .

بگذارید کمی برای بهتر شدن نگاهمان به این واژه فریبنده و خوشتیپ نگاهی بکنیم به  قیافه غلط انداز  واژه  مقابلش: دیکتاتوری .

دیکتاتوری یا فردی به عنوان دیکتاتور که مردم را خط میزند و به جای همه مردم خودش تصمیم میگیرد .

کمی نگاهمان را روی کشورمان دقیق کنیم . از اصلی ترین روند های ممتاز در موکراسی فعالیت های انتخاباتی عادلانه  است ، و همه میدانند قرار نیست همیشه اکثریت  مردم  در همه انتخابات ها، انتخاب های صحیحی بکنند . اکثریت هم میتواند اشتباه بکنند .

اولین  انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب رای به رئیس جمهوری بنی صدر داد ،و اکثریت بنی صدر را انتخاب کردند (حاکمیت مسئول پذیر !!!)و دیدیم که چه شد و بنی صدر چه بلاهایی بر سر همان انقلاب اکثریت در آورد ، بعد ها امام فرمود که او به بنی صدر رای نداده است .

به نظر شما  وقتی امام این حرف را زد ، مردم بین خودشان آرزو  نمیکردند که کاش از رای امام آگاه بودند ؟

یا عده ای پیش خودشان نگفتند کاش  امام، خود، رئیس جمهور را انتخاب می کرد ؟

کمی بیایید به زمان حال ، آیا همین افرادی که در جامعه ما ولایت مدار خوانده میشوند ( یا توسط افرادی دیگر با واژه های زیباتر یا زشت تر ) دوست ندارند در هر انتخابات رای رهبری را بدانند یا حتی به نظر شما ترجیح نمیدهند که رهبر به جای آنها رئیس جمهور یا نماینده مجلس آینده را انتخاب کند ؟

و آیا این میل  مردم به دیکتاتوری  در جامعه  نیست  ؟  پس این واژه غلط انداز هم به اندازه دموکراسی میتواند در بعضی مواقع دوست داشتنی باشد .

 یک دیکتاتور خردمند و اندیشمند میتواند دوست داشتنی باشد ، میتواند به جای عامه مردم ، تصمیم های درستی بگیرد که دیگران عاجز به انجام آنند ، یک دیکتاتور میتواند اقلیت یک نفری باشد که بر اکثریت بسیار بزرگ فرامانروایی کند و هیچ کس دم از دموکراسی نزند  . یک دیکتاتور موفق میتواند مردم را شیفته دیکتاتوری کند..

حال مردم میتوانند بر این واژه دیکتاتور نام حاکم را بگذارند ، میتوانند او را شاه بخوانند یا عده ای هم  چیز های دیگر .

دیکتاتور اگر چه در واژه و قد و قواره زشت است اما  میتواند در واقعیت بسیار خوش تیپ و خوش قواره هم باشد   ، آیا  حکومت یک دیکتاتور خوب نمیتواند  بسیار بهتر از  دموکراسی در یک جامعه بد باشد  ؟

درست مثل همین پادشاهان  تاریخی ، مثل کورش هخامنشی !

میبینید مردم ما پس از این همه سال از غرق شدن آن ها در تاریخ باز هم شیفته آن ها هستند ؟

 

پس اگرچه در کلام از دموکراسی و انتخابات مردمی میگویند اما با این حال طرفدار دو آتیشه شاهنشاهی های آن زمان کورش و امثال آن هم هستند .

اگر بخواهیم نگاه دینی به موضوع داشته باشیم که آیا خدا  طرفدار دموکراسی است یا دیکتاتوری ، به بحث سنگین جبر و اختیار می رسیم ،بحثی که هنوزِ هنوزه نمی شود پاسخ قطعی و قانع کننده برای نسل ما داد . و هنوز هم در کلاس های اندیشه مورد بحث بین دانشجویان و استاد است .

در حدیثی از امام صادق ( ع) آمده است که وقتی از ایشان در مورد جبر و اختیار پرسیدند ایشان فرمودند : نه جبر است نه اختیار بلکه چیزی میان این دو است .

دوستی به من گفت : امامان را خدا انتخاب می کرده است چراکه رسالت آن ها بسیار خاص بوده است ولی برای رهبران و مسئولان یک جامعه  اینطور نیست . و من باز برایم سوال شد ، پس وقتی یک رسالت خاص تر و مهم تر باشد ، باز باید رای به دیکتاتوری داد ؟ و اگر نا مهم و خاص نبود به سراغ دموکراسی رفت ؟

از نظر نویسنده این مقاله نه دیکتاتوری بد است نه دموکراسی . هر کدامشان به اندازه ای برای یک جامعه  مهم است .

فواید یک دیکتاتور ، حاکم یا شاه  را   قبلاً شمردم و اما چرا با این حال دموکراسی یکی از مهم ترین چیز هایی است که در  هر جامعه به آن نیاز داریم؟.

دموکراسی روح یک جامعه است ، نمیشود روح یک جامعه را گرفت ، نمیتواند ندید که یک انتخابات مجلس و یا ریاست جمهوری چگونه همه ، از پیر  تا جوان را به تکاپو می اندازد .

گاهی وقت ها نیاز ما این است  که انتخاب کنیم ، حتی اگر انتخاب نادرست هم بکنیم حداقل  از لذت یک انتخاب محروم نبوده ایم .

اگر چه وجود دموکراسی میتواند مثل انتخاب بنی صدر یک ضایعه بزرگ برای یک جامعه باشد  و میتواند مثل  خوردن چیپس یا پفک  برای بدن مضر ،  اما مگر میشود در دنیایی زندگی کرد که در آن جایی برای چیپس و پفک  نباشد ؟

واژه دموکراسی ، لذت بخش است  عین چیپس عین پفک

 

 

دموکراسی در جهان :

همانطور که تعاریف ویکی پدیا هم به درستی آمده است ، تقریباً هر وقت نامی از آزادی می آید  سر و کله دموکراسی هم پیدا می شود ، از ارکان های  اساسی دموکراسی میتوان از آزادی بیان ،آزادی اندیشه سیاسی و مطبوعات آزاد نام برد .

در مورد آزادی میتوان کاملا ً مقاله ای جدید نوشت ، و پرداختن به آزادی در این مقاله نمی گنجد ، اما به طور خلاصه آزادی مطلق اصلا ً وجود ندارد . آزادی همیشه مشروط است و این شرط ها را همان حاکمیت ترسیم می کند .

هر کشوری برای خودش خط قرمز هایی دارد . آزادی که به  کشور شما لطمه بزند ، آزادی خوبی نیست . هیچ کشوری نمیتواند ادعا کند کشوری از هر لحاظ آزاد است .

 برای مثال این سیاست های هر کشور است که مصداق های  آزادی را در آن کشور تبیین میکند ، همین موضوع هلوکاست را میتوان خط قرمز مطبوعات آمریکا نام برد یا مسائل دیگر . بعد در همان کشور آمریکا مسائل دینی جز خط قرمز های این کشور نیست ، اما در کشور ما دین جز خط قرمز ها محسوب می شود . لذا در آمریکا مطبوعاتی که  در مورد هلوکاست بنویسند اذیت و یا توقیف  می شوند و در ایران مطبوعاتی که مثلا واقعه مهم غدیر را به سخره بگیرند .

و از این قبیل مسائل زیاد است . و وقتی همین  کلمات و واژه های بی گناه مثل دموکراسی و آزادی  به دست  حکومت هایی میفتد که تمام ارزش ها مطابق میل آن ها ساخته شده اند ، دیگر چه میشود کرد ؟

آنوقت قطعا فقط موضوعاتی که آمریکا و جوامع اروپایی وضع کنند میشود   مصداق آزادی و وجود دموکراسی در جامعه و اگر ما لحظه ای  دور تر  از خط کش دیکتاتور منشانه آن ها شویم ، تبدیل به دیکتاتور هایی خبیث  و کشوری مخالف آزادی شده ایم .

وقتی رسانه دست کشور هایی میفتد که با وجود  کودک کشی هایشان  در کشور فلسطین ، لایق رسیدن به جایزه صلح نوبل می شوند چه می شود کرد ؟

هر کسی و هر کشوری  میتواند مدعی آزادی و دموکراسی شود .  اما واقعا ً کدام دموکراسی ، کدام آزادی ؟

در جهانی که میگذرد چه بر سر این واژه ها آمده است ؟!

 

توضیحات مهم نویسنده  :

1 - در این مقاله پا را فراتر از تعاریفی گذاشتیم که به طور علمی و تخصصی برای هر واژه تعریف شده است .

2 -  نویسنده این مقاله هم میتواند اشتباه کند و تفکراتش اشتباه باشد . یکی از ارکان مهم دموکراسی آزادی در بیان است .

3 -  لاکان، روانکاو فرانسوی مینویسد  : "مبنا را بر سوء تفاهم بگذارید، آنچه را فکر میکنید فهمیده اید ،نفهمیده اید !"

 

 


 

 



[ یکشنبه 95/6/7 ] [ 8:49 عصر ] [ پوریا ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه