سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف هایی از زبان منطق و احساس

دست نوشته های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و داستانی من

بسم الله الرحمن الرحیم

این روز ها ، خیلی ها در مورد مسائل مختلف هسته ای حرف میزنند

و توافق هسته ای ، عده ای جمله های امام خمینی را شیر میکنند که اصلا " از ابتدا نباید با شیطان بزرگ صحبت کرد 

چه رسد به توافق !

و عده ای دیگر حرف های اقای خامنه ای در مورد تیم هسته ای و این که دیمپلماسی و سیاست چیز دیگری است

و دنبال جنگ نمیگردند و  حساب اسرائیل و آمریکا از هم جداست ، یا این که زمانه عوض شده است   را شیر میکنند و لایک میگیرند

عده ای هم نه به خاطر تحریم

بلکه به خاطر شاید ژنی که در عده ای از ما وجود دارد که کلا " غرب را ، و ظاهر غرب را می پسندیم

خارج از هر گونه اطلاعات در مورد توافق این که به جای افریقایی و بدبخت های منطقه

کنار آدم هایی که تا بازو دستشان در خون همان فقیران است عکس بگیریم را نشان افتخار و  بهتر و زیبنده تر  میدانند .

عده ای دیگر صرفا " چون حال ملت خوب است ، و خیابان ها شلوغ شد ، و عده ای تا سحر ماه رمضان در خیابان ها زدند و رقصیدند

این توافق را به نفع ملت و روحیه آن ها میدانند

و عده ای دیگر  خانواده شهدای هسته ای را نشان میدهند که اگر قرار باشد کسی ناراحت باشد این عزیزان هستند

پس چرا ناراحت نیستند و باز عده دیگر میگویند بین خانواده هسته ای هم افرادی هستند که از اول با  این قضیه مشکل داشتند !

عده ای میگویند  حرف های اوباما و جان کری را ببین ، بدبخت شدیم با این توافق!

عده ای در جواب میگویند ما به حرف دولتمردان خود اعتماد میکنیم ، نه به دولتمردان دروغگوی غربی

و باز در جواب این عده ، عده ای دیگر به پا میخیزند ، که چطور با کسانی که نمیشود به حرف هایشان اعتماد کرد توافق کردید ! 

و هزاران و هزاران از این حرف و حدیث ها !

و اما حرف اصلی من در این پست

چند روز پیش در سحر یکی این روز های عزیز

مقاله ای خواندم از کتاب سر لوحه ها نوشته رضا امیر خانی  مقاله ای بود در نقد کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی 

این قسمت از متن حرف قلب این مقاله من است :

هرگز نمیتوانم  به خود بقبولانم که به دروغ بنویسم این قصه را بدون تعصب خوانده ام و فقط آن را به لحاظ داستانی سنجیده ام

ضمن این که به هیج وجه از بیان این جمله احساس افتخار آمیزی و غرور آزاد اندیشانه ای ندارم وچه ظاهر زیبایی دارد این جمله و چه باطن مجوفی .

یعنی چه که بدون تعصب متنی را خواندن ؟ بدون داوری ؟ این کار را بلد نیستم .این یعنی تکه ای از خود را جدا کنم و بدونِ آن بنویسم .

ما با همه ی خودمان میخوانیم و مینویسیم !

به این جای مقاله که رسیدم چند بار این چند خط را خواندم و هی با خودم گفتم نویسنده یعنی این ، یعنی این که با همین چند جمله کاری بکنی که همه طرفدارانت کیف کنند 

گاهی وقت ها همین تعصب های ماست که در زمین فوتبال و دوایر دیگر ورزشی ما را محبوب کل کشور میکند

حال چه میشود که همین تعصب ها در زمین سیاست عده ای را بدنام میکند

باید در زمین سیاست یا تعصب ها را درک کنیم یا قبول کنیم که قرار است اتحاد بین خود را بر هم بریزیم !

ما از کودکی افکارمان شکل میگیرد اما به نظر من بیشتر احساسات هست که عقل ما را رهنمود میکند به سمتی که دوست دارد

عده  ای عاشق اطلاح طلبان میشوند و عده ای اصول گرا !

عده ای چپ گرا میشوند و عده ای راست گرا !

عده ای میگویند مرگ بر آمریکا و عده ای درود بر کشور های قدرتمند !

و این میشود جزئی از ما ، میشود جزئی از تعصب ما !

مقاله ای میخواندم در مورد دوستی به زبان انگلیسی

مضمون اش این بود که :

میگفت وقتی میخواهید با یک نفر راه دوستی را باز کنید  از آب هوا سخن بگویید نه از سیاست ومذهب !

همه میدانند  تعصب ها مایه  دوستی نمیشوند

پس من با تمام تعصبم به دستوری که به ادارات دولتی روز بعد از توافق دادند

که اقا با یکدیگر به هیج وجه بحث در مورد توافق هسته ای در محیط کار نکنید

آفرین گفتم .

(  این دستور  را به طور مستند میدانم که شعبه بانکی که پدرم در آن کار میکند داده اند حال نتیجه گیری کردم که احتمالا " به تمام نهاد های دولتی باید

این ابلاغ صورت گرفته باشد چون بانک ملی که نهاد غیر دولتی یا تافته جدا بافته نیست اگر به شما ابلاغ نشده ، الله اعلم !  )

حتی با این که دستور از فردی خارج از محدوده علاقه تعصبم بود !

هر کسی که در مورد سیاست و توافق هسته ای قلم میزند و تبریک و یا تسلیت میگوید

ایمان داشته باشید

به این قضیه بدون تعصب نگاه نمیکند 

پس همیشه اول حرفتان این را نگویید که منطقی باشید یا بدون تعصب نگاه کنید

چون نمیشود

حال اگر قرار است به قول اکبر عبدی مردم سیب زمینی پیاز مثل خارجی ها نباشیم

هیچ گاه نمیتوانیم مثل آن ها  راحت و بی دغدغه  سیاسی زندگی کنیم.

بعد از رئیس جمهوری آقای روحانی من سعی کردم کمتر بحث سیاسی بکنم و قلم سیاسی بردارم

یا راحت از گروه ها ؛ با فشار دادن گزینه LEFT  آن ها را بعد از ساعتی فراموش میکردم

میتوانم بگویم زندگی بدون سیاست زندگی راحت تریست

اما آیا زندگی است که من دوست دارم ؟!

جوابش را هنوز بدست نیاورده ام !

اما به نظرم باعث میشود دوستان بیشتری پیدا کنم !

خیلی دوست داشتم آخر یک نتیجه گیری برای این مقاله پیدا کنم ، نمیدانم توانستم یا نه !

به هر حال هیچ وقت اینقدر زیاد نمینویسم اما این بار دوست داشتم بنویسم

حتی اگر هیچ کس تا پایان نوشته ای که دوست دارم خوانده شود را نخواند !

 

 

پ.ن : کتاب سر لوحه ها ، از آن کتاب هایی است که نوشته های زیبا و نقادانه قوی دارد ! رضا امیر خانی نویسنده مورد علاقه من بوده و هست

اما چندیست در  این تفکرم که نویسنده مغروری است و من چون خودم کمی چاشنی غرور را در خود حس میکنم از غرور بدم می آید

اما واقعا " نمیتوانم از نوشته های او بگریزم !

نویسنده فوق العاده  ای است

بهتون پیشنهاد میکنم کتاب ها و رمان هایشان را بخوانید

پ.ن 2 : آرزو میکنم که این توافق با تمام بحث اگر قرار شد امضا بشود ، برای کشورم مطلوب باشد .

پ.ن 3 : تبریک عید به فطر به همه ی دوستان عزیز روزه دار و روزه خوار :  )

پ .ن 4 :  فکر نمیکنم این مقاله را در زمره مقاله های سیاسی ام قرار دهم .

پ .ن 5 : اگر واقعا " کسی وجود دارد که  این پ . ن را دارد میخواند یعنی همه ی این متن را خوانده است

از او بینهایت متشکرم و برای او و خانواده اش آروزی سلامتی و شادی میکنم : )

 

 

 

 

 

 

 



[ جمعه 94/4/26 ] [ 11:50 عصر ] [ پوریا ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه