سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف هایی از زبان منطق و احساس

دست نوشته های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و داستانی من

صبحش شروع میشود ... باز به آینه  قبل هر کاری صبح بخیر میگوید و مشغول رنگ آمیزی خود میشود ! زمان همین طور میگذرد و او مشغول ترکیب کردن رنگ دلخواه خود  برای صورتش است ! آن چیزی که برایش مهم است تنها در آوردن همان رنگ دلخواه است و درآن زمان نه زمان برایش معنی دارد نه غذا  نه... !

بعد از ظهرش کلی لباس پرو میکند تا لباس مناسبش را پیدا کند !  باید آستین حلقه ای باشد ! آستین که در عروسی یک کم پایین بیاید  ملت فکر میکنن او امل است !

پاهایش باید دیده شود و گرنه فکر میکنن پاهایش سیاه است یا کریه !

باید در عروسی همرنگ جماعت شد و گرنه  رسوا میشوی ! آهنگ بلند است و میان دختران و پسران می رقصد !

او احساس شادی میکند ! رقص هایی که آموزش دیده است را به نمایش میگذارد و دیگران شبیه به خودش او را تشویق میکنند !  و او سرشار میشود از ذوق

باز هم زمان میگذرد و روز پنج شنبه میان رقص های او به شب میرسد !

 و اما من ,پنشنبه شب میروم هیئت و او مرا امل میخواند !

او میگوید دکان باز کرده اید هر پنج شنبه هیئت  , اگر جشن نباشد پنج شنبه , پس روضه است و  گریه  ! یکم شاد باش , یکم زندگی کن ! خدا هم راضی به غم همیشگی بنده هایش نیست!

 این بار من نمیخواهم از روانشناس های غرب و شرق  بگویم که اعتراف کرده اند به شادی باطنی من و به شادی ظاهری او !

من این بار قرار  نیست او را هدف قرار بدهم من این بار میخواهم فقط از خودم بگویم ! از همین پنج شنبه ها که جشن نباشد , گریه  است !

 

میخواهم به او بگویم که چقدر شادم میان گریه هایم ! میخواهم بنویسم که پارادوکسی در کار نیست و جسمم گریه میکند و روحم میخندد !

آنقدر میخندد که مملو میشود از شادی !

میخواهم بنویسم و بگویم ! که یاد بگیرد و فراموش نکند , لبخند  بعد هیئت ناخودآگاه بر لبانم مینشیند !

نمیدانی چقدر حس خوبی است وقتی در یک هوای سرد وضو میگیری و میدوی برای رسیدن به نماز جماعت در حالیکه میلرزی ,اما  امام جماعت را میبینی  که به رکوع میرود و بی اختیار صدایت را بالا میبری که یا الله !

امام جماعت میشنود و صلواتی هم آخر ذکرش می فرستد  تا تو برسی به بندگیت ! و الله اکبر .. تو هم مدهوش میشوی میان بندگی خدا !

و نمیدانی چقدر حس خوبی است وقتی کنار دستیت دستش را به سوی تو دراز میکند و میگوید قبول باشد و چقدر زیباست وقتی لبخند میزنی دست هایش را  در دستانت میگذاری و با محبت   میگویی :  قبول حق ..

شاید برایت غریب باشد اما هیچ وقت و هیچ گاه و در هیچ لحظه ای , با نگاه کردن به اشک هایم  و صدای بلند گریستنم  مرا افسره و غمگین مخوان !

آری در عزاداری ها من غمگینم , اما غمگینی که از شادی خرسندی اش خیلی  بیشتر است !

خاصیت عشق است ! مجنون همیشه مجنون است  و دچار جنون  اما اگر صد بار , و هزار بار به عقب برگردد, لیلی راکه حس کند باز مجنون بودن انتخاب اول و آخر اوست ...

این را هم بدان ,  همان روز های جشنمان هم , پس از آن همه کف  زدن و خندیدن و..همه هیئتیون انتظار میکشند که میان خندیدنشان با مناجات آخر مداح گریه کنند !

همان جایی که مداح  برای حسن ختام مجلس میخواند :  چقدر  لحظات بی تو سنگینه سنگینه !

هان ...حواست هست ! جمعه شده است و تو هنوز هم داری میان پسران و دختران میرقصی و ادعا میکنی امل نیستی ...

 

 

 



[ دوشنبه 92/12/5 ] [ 12:28 عصر ] [ پوریا ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه